نيمه شب بود و تو در خاطر من چون هرشب
ره خواب بر چشم ترم مي بستي
در خيال من و انديشه من بودي تو
نه همين شب همه شبها هستي
خاطرت آرام به انديشه من مي آيد
همره خاطر تو بغض و غرن * مي آيد
همه شب حال من اين است
نه اين شب تنها
همه بي تابي و شب بيداري