سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشها چهار گونه اند : دانش فقه برای دین، دانش پزشکی برای تن، دانشنحو برای زبان و ستاره شناسی برای شناخت زمان . [امام علی علیه السلام]
 
سه شنبه 89 شهریور 30 , ساعت 7:0 عصر

خیلی
وقت پیش درسی درمورد ازدواج می دادم. در آخر کلاس پرسیدم، "جالب نبود اگر
همه به خانه که برمی گشتیم دو کار می کردیم: یکی اینکه از همسرمان می
پرسیدیم چطور می توانستیم همسر بهتری برای او باشیم و دوم اینکه به حرفهایش
گوش می دادیم."

بعد از آن جلسه به خانه برگشتم و مشغول خوردن صبحانه شدم. همسرم، سوزان، درمورد آن جلسه درس سوال کرد و بین لقمه های غذایی که دهانم می گذاشتم با ایما و اشاره به او نشان دادم که جلسه خوب پیش رفت.

او
پرسید، "توی کلاس چی گفتی؟". یک قاشق دیگر از صبحانه ام را دهان گذاشتم و
جواب دادم، "به آنها گفتم که بروند خانه و از همسراشان بپرسند چطور می
توانند شوهر بهتری برای آنها باشند و بعد به نظرات آنها خوب گوش کنند." و
خندیدم. یک جرعه آب پرتقال خوردم و ادامه دادم، "شرط می بندم خیلی از آنها
مکالمات جالبی الان با همسرانشان دارند."

سورزان
به سمت کانتر آشپزخانه آمد و حین اینکه من صبحانه ام را می خوردم ساکت
بود. بعد از چند دقیقه گفت، "آیا واقعاً دوست داری بدانی؟"

من پرسیدم، "چیو؟"

او جواب داد، "اینکه چطور می توانی شوهر بهتری برای من باشید. تو خودت هم حتماً می خواهی توصیه خودت را دنبال کنی، مگه نمی خواهی؟"

یکدفعه اشتهایم را از دست دادم. نان تستم را گذاشتم روی میز و او شروع کرد.

می
گفت رفتار خاصی از من نیست که او را نگران کرده باشد اما می خواهد درمورد
رفتارهایی صحبت کند که عمیقاً رابطه زناشوییمان را بهبود می بخشد.

صحبت
هایمان حدود یک ساعت طول کشید تا اینکه تلفن زنگ زد. سوزان تلفن را جواب
داد و یکی دو دقیقه با آن صحبت کرد و بعد تلفن را قطع کرد.

من پرسیدم، "کی بود؟"

جواب داد، "برادر سامان بود. گفت برای بردن تو سر کلاس کمی دیرتر می آید."

سوزان
از آشپزخانه بیرون رفت و گفت، "می گفت او و خانمش داشتند با هم صحبت می
کردند. درمورد همان چیزی که در جلسه امروز صبح گفته بودی."

بعنوان
زن و شوهر قدر همدیگر را می شناسید؟ اکثر ما فقط آنقدر روی طرف مقابلمان
شناخت پیدا می کنیم که تصمیم به ازدواج با او بگیریم. اما از آن به بعد چه
چیزهای تازه ای درمورد هم یاد می گیریم؟ با گذشت زمان افراد و ازدواج ها
تغییر می کند.

خیلی
از زن و شوهرها خیلی تعجب می کنند وقتی می فهمند که هنوز هم چیزهایی هست
که درمورد همدیگر بفهمند، حتی بعد از گذشت چندین سال از ازدواجشان. خیلی ها
به اشتباه تصور می کنند که چون در یک خانه با هم زندگی می کنند، اتوماتیک
وار روی هم شناخت پیدا می کنند. خیلی های دیگر هم فکر می کنند که هر دوی
آنها یک دیدگاه یکسان نسبت به ازدواج دارند—یعنی از زمان ازدواجشان تا آن
زمان آنها یکی شده اند، درست مثل هم فکر می کنند، علایق یکسانی دارند، و به
یک اندازه از رابطه شان لذت می برند. و بعضی های دیگر به اشتباه فکر می
کنند که چون همدیگر را دوست دارند، همیشه می دانند که آن یکی به چه چیز فکر
می کند و چه احساسی دارد پس دیگر نیازی به ابراز افکار و احساساتشان نیست.

دلیل آن هرچه که باشد، در بیشتر ازدواج ها گفتگو کمتر پیش می آید.

الدر
براون نوشته است، "وقتی عشق عمیق و بالغ وجود داشته باشد، که از آن به
خوبی مراقبت می شود، زوج به هم اعتماد می کنند و درمورد همه علایق مشترکشان
با هم حرف می زنند—و در ازدواج همه چیز باید علایق مشترک باشد-آنها با هم
در برابر مشکلات می ایستند، به هم تکیه می کنند، از هم محافظت می کنند، و
به هم نیرو می دهند. آنها می فهمند که این قدرت مشترکشان دوبرابر قدرت
هرکدام از آنها به تنهایی است."

برای
کمک به متعهد کردن ازدواجتان، می توانید تمرین زیر را درکنار هم امتحان
کنید. وقت کافی برای اینکار درنظر بگیرید و سعی کنید که در خلال کار هیچ
چیز حواستان را پرت نکند. البته می توانید این تمرین را به چند جلسه تقسیم
کنید و در هر جلسه روی دو تا سه مورد از گفته ها کار کنید.

اول،
تک تک جواب این نوشته ها را بنویسید. بعد ورق هایتان را با هم عوض کنید و
درمورد آنچه نوشته اید با هم صحبت کنید. سعی نکنید همزمان نوشته هایتان را
بررسی کنید. وقتی یکی از شما نوشته دیگری را می خواند و درمورد آن حرف می
زند، آن دیگری باید خوب گوش کند و درصورت نیاز سوال بپرسد. بعد جایتان را
عوض کنید.

نوشته های زیر را کامل کنید:

1.          در ازدواجمان، حس می کنم دوستم داری وقتی ......

2.          در ازدواجمان، حس می کنم از من تقدیر کردی وقتی .......

3.          در ازدواجمان، خوشحال ترینم وقتی ........

4.          در ازدواجمان، ناراحت ترینم وقتی ...........

5.          در ازدواجمان، عصبانی ترینم وقتی ..........

6.          در ازدواجمان، دلم بیشتر و بیشتر می خواهد وقتی .........

7.          در ازدواجمان، کمتر و کمتر می خواهم وقتی ...........

8.          در ازدواجمان، احساس دست و پا چلفتی بودن می کنم وقتی .......

9.          در ازدواجمان، راحت نیستم وقتی ...........

10.      در ازدواجمان، خیلی هیجان زده می شوم وقتی ..........

11.      در ازدواجمان، به تو احساس نزدیکی می کنم وقتی .................

12.      در ازدواجمان، از تو احساس دوری می کنم وقتی ...........

13.      در ازدواجمان، بیشتر از همیشه می ترسم وقتی ...........

14.      بزرگترین نگرانی و ترس من در ازدواجمان .......

15.      چیزی که خیلی درمورد خودم دوست دارم........

16.      چیزی که اصلاً درمورد خودم دوست ندارم ...............

17.      بزرگترین چیزی که سر آن با تو مشکل دارم .......

18.      احساسی که راحت تر از بقیه احساس ها می توانم با تو درمیان بگذارم ......

19.      زندگی زناشوییمان خیلی خیلی بهتر می شود اگر کمی تلاش کنیم که ..........

20.      مهمترین چیزی که در ازدواجمان نیاز به توجه فوری دارد ........

21.      بهترین چیز درمورد ازدواجمان این است که .......



لیست کل یادداشت های این وبلاگ