سه شنبه 84 بهمن 25 , ساعت 12:47 صبح
آنتون بارا: اگر حسین از آن ما بود در هر سرزمینی برای او بیرقی برمی افراشتیم و در هر روستایی برای او منبری بر پا مینمودیم و مردم را با نام او به آیین مسیحیت فرامیخواندیم.
Anton Bara: if Hussain belonged to us, we would elevate a flag for him in every land and raise a structure in every village in order to preach about him and we would invite people to Christianity in his name
و حالا شهید مطهری
خدایا ترا شکر میکنم که حسین را آفریدی.ای خدای حسین ترا شکر میکنم که راه پرافتخار شهادت را در جلوی پای روندگان حق و حقیقت گذاشتی.
ای حسین، دلم گرفته و روحم پژمرده، در میان طوفان حوادث که همچون پر کاه ما را به اینطرف وآن طرف میکشاند، مایوس و دردمند، فقط بر حسب وظیفه به مبارزه ادامه میدهم، و گاهگاهی آنقدر زیرفشار روحی کوفته میشوم که برای فرار از درد وغم دست بدامان شهادت میزنم تا ازمیان این گرداب وحشتناکی که همه را وانقلاب را فروگرفته است لااقل گلیم انسانی خود را بیرون بکشم و این عالم دون واین مدعیان دروغین را ترک کنم و با دامنی پاک و کفنی خونین بلقاء پروردگار نائل آیم ...
ای حسین مقدس، روزگار درازی بود که هر انقلابی را مقدس میشمردم و نام او را با یاد تو توام میکردم و قلب خود را میگشودم و انقلابیون را و او را در قلب خود جای میدادم و به عشق تو او را دوست میداشتم و بقداست تو او را مقدس میشمردم و در راه کمک به او از هیچ فداکاری حتی بذل حیات و هستی خود دریغ نمیکردم...
اما تجربه، درس بزرگ و تلخی به من داد که اسلحه و کشتار و انقلاب و حتی شهادت بخودی خود نباید مورد احترام و تقدیس قرار گیرد. بلکه آنچه مهم است انسانیت، فداکاری در راه آرمان انسانها، غلبه بر خودخواهی و غرور و مصالح پست مادی و ایمان به ارزشهای الهی است. مقاومت فلسطین برای ما به صورت بت درآمده بود و بیچون و چرا آنرا میپذیرفتیم و میپرستیدیم و راهش را کارش را و توجیهاتش را قبول میکردیم. اما دریافتم که بیش از هر چیز انسانیت و ارزشهای انسانی و خدائی ارزش دارد ـ و هیچ چیز نمیتواند جای آنرا بگیرد باید انسان ساخت، باید هدف را بر اساس سلسله ارزشها معین نمود و معیار سنجش را فقط و فقط بر مبنای انسانیت و ارزشهای خدایی قرار داد.
ای حسین، امروز نیز ترا تقدیس میکنم، اما تقدیسی عمیقتر و پرشورتر که تا ا عماق وجودم و تا آسمان روحم به تو عشق میورزد و ترا میخواهد و ترا میجوید.
ای حسین، دردمندم، دلشکستهام، و احساس میکنم که جز تو و را ه تو داروئی دیگر تسکین بخش قلب سوزانم نیست ... ای حسین! در کربلا، تو یکایک شهدا را در آغوش میکشید، میبوسیدی وداع میکردی، آیا ممکن است، هنگامیکه من نیز به خاک و خون خود می غلطم، تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا بتو و به خدای تو سیراب کنی؟
نوشته شده توسط مهرداد صالحی دوست | نظرات دیگران [ نظر]
شنبه 84 بهمن 8 , ساعت 1:44 صبح
عشق دارای ریشه و اساس نیست.عشق یه احساس درونی هست که نسبت به شخصی میشه داشت. گاه این احساس وقتی برای بروز کردن پیدا میکنه وگاه سرکوب میشه.عشق همیشه در جایی متولد میشه که حتی امیدش هم وجود نداره
بر سر در قلب خود نوشتم: ورود ممنوع ، عشق آمد و گفت : بی سوادم .
این شعر شاید مضحک به نظر بیاد ولی به خوبی میتونه بیانگر این امر باشه که برای عشق نمیشه حد و مرزی تعین کرد. عشق موضوعی دیرینه ، که به هر شکل و صورتی جلوه میکنه ، دارای طرح و قالب مشخصی نیست که اگر از اون قالب ها و معیارهای از قبل تعیین شده بیرون زد دیگه اسمش رو نشه عشق گذاشت.
این شعر شاید مضحک به نظر بیاد ولی به خوبی میتونه بیانگر این امر باشه که برای عشق نمیشه حد و مرزی تعین کرد. عشق موضوعی دیرینه ، که به هر شکل و صورتی جلوه میکنه ، دارای طرح و قالب مشخصی نیست که اگر از اون قالب ها و معیارهای از قبل تعیین شده بیرون زد دیگه اسمش رو نشه عشق گذاشت.
درباره این که عشق پایه و اساس نمی خواهد, باید عرض کنم که عشق بی پایه و اساس آتش هوسی زود گذر بیش نیست که اگر چه ممکن است شعله اش تا آسمان بالا رود و لهیبش سوزان و فروزان باشد , اما دوام و بقایی ندارد و خیلی زود خاموش و فراموش میشود . از آتش گرمش نیز جز خاکستری سرد بر جا نمیماند.عشق بی بنیان ممکن است آنقدر قوی باشد که چونان سیل فنا بنیان کن باشد, اما همچون سیل گذرا نیز هست و بر بنیان آن نمی توان چیزی را ساخت یا پرداخت یا از آن چیزی آفرید. عشق پایه و اساس میخواهد و پایه و اساس آن شناخت متقابل, حس تفاهم, همدردی ها ,همراهی ها و هماهنگی های لازم است,که بر مبنای تضادهای مکمل و تقابل های سازنده, در کنار تجانس ها و توازن های بالنده, روان دو عاشق را با نیروی جاذبه ای غلبه ناپذیر مجذوب و مسحور هم می گرداند.عشقی که با نگاهی شعله ور می گردد گاهی دوامش از آهی نیز بیشتر نیست
عشق سن و سال نمی شناسد. این نظر درستی است. به شرط آن که بر مبنای تفاهم و جاذبه های جسمی, روانی و شخصیتی باشد. در این صورت عامل سن و سال ممکن است اهمیت چندانی نداشته باشد. اگر چه اغلب عشق های حقیقی بین زوج هایی ایجاد می شود که اختلاف سنی زیادی ندارند, و عشق ماندگار و حقیقی بین زوج هایی با فاصله سنی زیاد معمولا نادر و استثناء است, زیرا عامل سن و سال عامل مهمی در شخصیت و روحیه انسان است و هر سن و سالی مقتضیات روحی خاصی دارد, به همین دلیل آدمها با فاصله سنی زیاد, به علت اختلاف سطح شدید تجربیات,عواطف و ادراک ها, اغلب با هم تفاهم روانی- شخصیتی زیادی ندارند( به عنوان نمونه به تضادهای شدید روانی- رفتاری بین اغلب والدین و فرزندان می توان اشاره کرد
نوشته شده توسط مهرداد صالحی دوست | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ