سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به زشتى یاد کردن مردمان پشت سر آنان ، سلاحى است براى مرد ناتوان . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 89 خرداد 19 , ساعت 12:0 عصر
    مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید:
    "ببخشید آقا ؛ من قرار مهمّی دارم ، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"
    مرد روی زمین : بله، شما در ارتفاع حدودا ً ? متری در طول جغرافیایی "?8"??" ?? و عرض جغرافیایی "??"??" ?? هستید.

    مرد بالن سوار : شما باید مهندس باشید.
    مرد روی زمین :بله، از کجا فهمیدید؟؟
    مرد بالن سوار : چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگر چه کاملا ً دقیق بود به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه؟

    مرد روی زمین : شما باید مدیر باشید.
    مرد بالن سوار : بله، از کجا فهمیدید؟؟؟
    مرد روی زمین : چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا می خواهید بروید.
    قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگران بپذیرند.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ