سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند، سلطان خدا در زمین است، پس هرکه با وی در افتد بر افتد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
شنبه 90 اسفند 27 , ساعت 11:0 عصر


این داستانی حقیقی است که در این ایالت اتفاق افتاده .
مردی از خانه بیرون آمد تا نگاهی به وانت نوی خود بیندازد و کیف کند
ناگهان با چشمانی حیرت زده پسر سه ساله خود را دید که شاد و شنگول با ضربات یک چکش
رنگ براق ماشین را نابود می کند .
مرد بطرف پسرش دوید ، او را از ماشین دور کرد و
با چکش دست های پسر بچه را برای تنبیه او خرد و خمیر کرد .
وقتی خشم پدر فرو نشست با عجله فرزندش را به بیمارستان رساند .
هرچند که پزشکان نهایت سعی خود را کردند تا استخوان های له شده را نجات دهند
اما مجبور شدند انگشتان هر دو دست کودک را قطع کنند .
وقتی که کودک به هوش آمد و باندهای دور دست هایش را دید با حالتی مظلوم پرسید
- انگشتان من کی در میان ؟
پدر به خانه برگشت و خودکشی کرد .

دفعه دیگری که کسی پای شما را لگد کرد و یا خواستید از کسی انتقام بگیرید
این داستان را به یاد آورید .
قبل از آنکه با کسی که دوستش می دارید صبر خود را از دست بدهید
کمی فکر کنید .
وانت را می شود تعمیر کرد .
انگشتان شکسته و احساس آزرده را نمی توان ترمیم کرد .
در بسیاری از موارد ما تفاوت بین شخص و عملکرد او را متوجه نمی شویم .
ما فراموش می کنیم که بخشیدن با عظمت تر از انتقام گرفتن است .

مردم اشتباه می کنند
ما هم مجاز هستیم که اشتباه کنیم
ولی تصمیمی که در حال عصبانیت می گیریم
تا آخر عمر دامان ما را می گیرد .



لیست کل یادداشت های این وبلاگ