سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فضیلتها چهارگونه اند : یکی از آنها حکمت است که قوام آن اندیشه است . [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 89 شهریور 28 , ساعت 7:0 عصر
شاید بسیاری از جوانان بگویند، ملانصرالدین دیگه چیه و این قصه ها دیگه قدیمی شده. ولی باید گفت که روایت های ملانصرالدین تنها متعلق به کشور ما و یا مشرق زمین نیست. شاید شخصیت او مربوط به دوران قدیم است ولی پندهای او متعلق به تمام فرهنگ ها و دورانهاست. ملانصرالدین شخصیتی است که داستان هایش تمامی ندارد و هنوز که هنوز است حکایات بامزه ای که اتفاق می افتد را به او نسبت می دهند و حتی او را با بسیاری از موضوعات امروزی همساز کرده اند. در کشورهای آمریکایی و روسیه او را بیشتر با شخصیتی بذله گو و دارای مقام والای فلسفی می شناسند. به هر حال او سمبلی است از فردی که گاه ساده لوح و احمق و گاه عالم و آگاه و حاضر جواب است که با ماجراهای به ظاهر طنزآلودش پند و اندرزهایی را نیز به ما می آموزد.




وظیفه و تکلیف

روزی ملانصرالدین بدون دعوت رفت
به مجلس جشنی. 
یکی گفت: "جناب ملا! شما که دعوت نداشتی چرا آمدی؟" 
ملانصرالدین جواب داد: "اگر صاحب خانه تکلیف خودش را
نمی‌داند. من وظیفه‌ی خودم را می‌دانم و هیچ‌وقت از آن
غافل نمی‌شوم."
 


شیرینی

روزی ملا از شهری می گذشت،
ناگهان چشمش به دکان شیرینی فروشی افتاد به یکباره به سراغ
شیرینی ها رفت و شروع به خوردن کرد. 
شیرینی فروش شروع کرد به زدن او، ملا همانطوریکه می خورد
با صدای بلند می خندید و می گفت: عجب شهر خوبی است و چه
مردمان خوبی دارد که با زور و کتک رهگذران را وادار به
شیرینی خوردن می کنند!
 


خر نخریدم انشاءالله

ملانصرالدین روزی به بازار رفت
تا دراز گوشی بخرد. 
مردی پیش آمد و پرسید: کجا می روی؟ گفت:به بازار تا
درازگوشی بخرم. 
مرد گفت: انشاءالله بگوی. 
گفت: اینجا چه لازم که این سخن بگویم؟ درازکوش در بازار
است و پول در جیبم. چون به بازار رسید پولش را بدزدیدند. 
چون باز می گشت، همان مرد به استقبالش آمد و گفت: از کجا
می آیی؟ 
گفت: از بازار می آیم انشاءالله، پولم را زدند انشاءالله،
خر نخریدم انشاءالله و دست از پا درازتر بازگشتم
انشاءالله!
 


نردبان

روزی ملا در باغی بر روی
نردبانی رفته بود و داشت میوه می خورد صاحب باغ او را دید
و با عصبانیت پرسید: ای مرد بالای نردبان چکار می کنی؟ 
ملا گفت نردبان می فروشم! 
باغبان گفت: در باغ من نردبان می فروشی؟ 
ملا گفت: نردبان مال خودم هست هر جا که دلم بخواهد آنرا می
فروشم.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ