سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گروهى او را پیش رویش ستودند ، فرمود : ] بار خدایا تو مرا از خودم بهتر مى‏شناسى و من خود را از آنان بیشتر مى‏شناسم . خدایا ما را بهتر از آن کن که مى‏پندارند و بیامرز از ما آنچه را که نمى‏دانند . [نهج البلاغه]
 
جمعه 83 آذر 27 , ساعت 9:59 عصر

آهای آدمیان ، ای عاشقان ، ای راهیان ، ای عارفان ، ای صادقان ، ای

 شکست خوردگان …

آهای همه به من عاشق بنگرید ، من یافتم!

غوغایی فراتر از غوغا و هیاهو ، و هیاهویی فراتر از غوغای هیاهوی عشاقانه

 را یافتم!

آهای همه به من بنگیرید که میخواهم از عشق واقعی برایتان بگویم…

می دانم همه شما شکست خورده اید ، همه شما از عشق خسته اید ،

پریشانید ، پشیمانید اما چند لحظه ای به من بنگرید!

آهای ای عاشق تو که شکست خورده ای ، و حتی آهای عاشقی که هنوز

به عشق خود وفاداری و میخواهی که تا پایان راه با عشقت بمانی…

آهای ای عاشق مغرور ، آهای ای معشوق مجنون …

آهای تو که ادعا میکنی مجنون قصه هایی ، آهای تو که ادعا میکنی لیلی با

وفایی!

آهای ای عاشق غم گرفته ، آهای ای عاشق گریان ، ای معشوق پریشان!

به من بنگرید میخواهم برای شما از عشق بگویم …

عشقی که واقعی تر از معنای واقعی خودش است …

عشقی که هیچگونه جای ابرازی برای ما عاشقان نمیگذارد …

عشقی که در بین ما عاشقان ابراز شدنی نیست!

یافتم همان عشق واقعی را ، یافتم همان عشق عارفانه را!

عشق واقعی همه جاست ، عشق واقعی در قلب همه ما انسانهاست.

آهای آدمیان ما همه عاشقیم و از عشقمان بی خبر!

ما همه عاشقیم و خودمان نمیدانیم…

عشق ما خداست! خدایی که آنقدر مهر و محبت به ما میرساند که ما را

عاشق خودش کرده است!

خدا تمام وجود ماست، خدا زندگی ماست ، بدون خدا مرگ زندگی ماست!

این جملات نیز در بین درد و دلهای عاشق و معشوق رواج دارد اما به آن عمل

 نمی شود…

اما اینک تمام این جملات یک حقیقت است که ما بدون خداوند نمی توانیم

زندگی کنیم و خداوند تمام وجود ماست…

عشق به خدا غروری بی نهایت دارد که در وجود همه ما عاشقان است!

خداست که تن بی جان ما را با حضورش جان میدهد ، خداست که مهربانی را

به ما هدیه می دهد ، خداست که هر روز باغی از گلهای بهشتی را در میان

دیدگان ما قرار میدهد …

آن کوه بلند ، آن آسمان آبی ، آن خورشید در خشان در روزها ، آن مهتاب

نورانی ، آن ستاره درخشان ، در شبها !

دیگر چه میخوای ای عاشق؟ هر چه زیبایی در این دنیا است را خداوند به تو

تقدیم کرده است ! آیا تو میتوانی در مقابل این همه زیبایی ها که خداوند

( معشقوت ) به تو تقدیم کرده است در برابرش چیزی هدیه کنی؟

آیا میتوانی در مقابل این ابراز دوست داشتن و عشق ورزیدن خداوند به او

عشق بورزی؟

آیا میتوانی جواب این همه محبت عاشقانه خداوند را بدهی؟

ای عاشق تو هر چه از باغچه ها و باغهای بزرگ این دنیا گل بچینی و در

بزرگترین سبد دنیا بچینی و بخواهی به تنها معشقوت که خدا هست هدیه

دهی باز در مقابل عشق ورزیدن او ناچیز خواهد بود!

معشوق به عشقش میگوید تمام ستاره های دنیا برای تو ، اما آیا می تواند

این ستاره ها را به عشقش هدیه دهد؟

اما خداوند این ستاره ها را آفرید که به شبهای تیره و تار عاشقانش هدیه

دهد!

خورشید را در آسمان زندگی مان قرار داد تا روزهایمان نورانی و گرم شود!

مهتاب را در شبهای ما قرار داد تا محفل شبهای عاشقانش را نورانی کند!

خداوند معشوق همه ما عاشقان است!

ما همه عاشقیم ، بی رنگی ، دروغ و خیانت در کار ما نیست!

رسم ما دروغ و خیانت در کار معشوقمان ( خداوند) نیست!

خدا معشوق همه ما عاشقان است چون ارزش و توان ابراز عشق ورزیدن به

همه ما انسان ها را دارد!

کسی از عشق به خدا حسادتی نمی ورزد چون خودش نیز می تواند عاشق

 واقعی خداوند باشد!

آهای عاشق وقتی دلت میگیرد دیگر نیازی به گریه و اشک ریختن یا به خاطر

دوری و یا به خاطر اینکه از عشقت فاصله داری نیست !

چون عشق تو همینجاست! هم در قلبت نهفته است و هم اینکه در همه جا

می باشد و هوای تو را دارد!

عشقت همیشه با تو هست ، حالا هر چه میخواهی با تنها عشقت یعنی خدا

درد و دل کن!

خداوند درد و دلهایش را در کتاب مقدس قرآن نوشته است، هر چه میخوای

آن درد و دلهای عاشقانه اش را بخوان!

تو نیز زمانی که درد و دل داری میتوانی به او بگویی!

آهای ای عاشقان عشق شما همه بیهوده است ، آهای عاشقان معنی

عشق در نگاه همه ما آدمیان به این دنیای زیبا است!

حتی عشق به مادر نیز عشقی زودگذر و پایان یافتنی می باشد !

محبت مادرانه ابدی نیست !

حتی این محبت مادرانه ممکن است روزی از ما گرفته شود!

این عشق به خداست که نه تنها چیزی از ما نمیگیرد بلکه هر چه زیبایی در

 این دنیا بخواهی به ما هدیه میدهد!

این همه زیبایی ها و این همه ابراز عشق ورزیدن و دوست داشتن که خداوند

 ( تنها معشوقمان ) به ما هدیه کرده را نمیتوان به صورت واژه و یا شعر وصف

کرد !

دست یافتن به این واژ ها ی عاشقانه غیر ممکن است!

اینها همه با یک نگاه میتوان درک و احساس کرد!

کلام آخرم سکوت است ، دیگر چیزی نمیتوانم بگویم چون صدایی از حنجره ام

 بلند نمی شود!

دستهایم دیگر توان نوشتن هیچ واژه ای در مورد عشق به خداوند نخواهند

داشت!

پس حرف آخر!!

ای عاشقان دیگر هیچ ادعایی و هیچ غروری نداشته باشید که تنها شمایید

 که عاشق عشقتان هستید ، و ادعا نکنید که عشقتان بهترین و زیباترین

است بلکه خودتان با یک نگاه و با عقل و منطق می توانید اطرافتان را بنگیرد و

آنوقت بگویید عشق واقعی کیست و کجاست!

عشقی که من صحبت از آن کردم ، نه هوس است ، نه خوش گذرانی است و

 نه سختی ، انتظار ، اشک ریختن ، غم و غصه ، ناله ، جدایی ، وداع در آن

است و نه پایانی دارد! این عشق ابدی است!

این آتش عشق ما به خداوند با هیچ چیز خاموش نمی شود ، و این قلب

عاشق ما به هیچ قلبی دیگر فروخته نخواهد شد!

این قلب کوچکمان را معشوقمان به ما هدیه کرد و آفرید و ما نیز دوباره این

قلب کوچک و عاشق را به او هدیه می کنیم!

این غوغای عشقمان به خدا به هیچ وجه آرام نمی شود و این غوغای عشق

 تا ابد غوغا به پا خواهد کرد!

اینک با افتخار دستهایمان را به سوی تنها عشقمان بالا می بریم و از تمام

وجودمان و از ته قلب عاشقمان به خداوند به خاطر این همه زیبایی ها و ابراز

 دوست داشتن و عاشقی که به ما داشته است و با این همه محبت و مهر

خودش ما عاشقان را شرمنده کرده است میگوییم:

  خدایا خیلی دوستت داریم!

نویسنده:جناب آقای مهدی لقمانی


جمعه 83 آذر 27 , ساعت 9:45 عصر

عشق یعنی ...؟
 
عشق یعنی دائماً در اضطراب
عشق یعنی تشنگی در شط آب
عشق یعنی لاله پرپرشدن
عشق یعنی در رهش بی سرشدن
عشق یعنی عاشق شیدا شدن
عشق یعنی گمشدن پیدا شدن
عشق یعنی مبتلا گشتن به درد
عشق یعنی عقل را کردی تو طرد
عشق یعنی هردمی در جستجو
عشق یعنی هجرت از من تا او
عشق یعنی حرف او برروی چشم
عشق یعنی صبر در هنگام خشم
عشق یعنی دلبری دلدادگی
عشق یعنی غربت واماندگی
عشق یعنی،همچو آتش سوختن
عشق یعنی چشم بر او دوختن
عشق یعنی دائماً در درد ورنج
عشق یعنی یافتن صدکوه گنج
عشق یعنی زلف تابیده کمند
عشق یعنی زلف او برپای بند

سه شنبه 83 آذر 17 , ساعت 3:29 عصر

تمام امتیازات این آهنگ مستقیم به وبلاگ رهگذر تنهای دهکده می رسد

برای دیدن آهنگ برنامه

real player

احتیاج است

برنامه نویسی مهرداد صالحی دوست


جمعه 83 آبان 29 , ساعت 3:20 عصر

عجب صبری خدا دارد

عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم ،
 همان یک لحظه اول ،
که ظلم میدیدم از این مخلوق بی وجدان ،
 جهان را با همه زیبائی و زشتی به روی یکدگر ویرانه میکردم.

*****
عجب صبری خدا دارد.
اگر من جای او بودم ،
 که میدیدم یکی عریان و سوزان ،
 دیگری پوشیده از صد جامه رنگین ،
 زمین و آسمان را واژگون مستانه میکردم.

*****
عجب صبری خدا دارد.
اگر من جای او بودم ،
 که در همسایه صدها گرسنه ،
 چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ،
نخستین نعره مستانه را خاموش آندم بر لب پیمانه میکردم.

*****
عجب صبری خدا دارد.
اگر من جای او بودم ،
نه طاعت میپذیرفتم ،
نه گوش از بهر استغفار این بیداد گرها تیز کرده ،
پاره پاره از کف زاهد نمایان تسبیح صد دانه میکردم.

*****
عجب صبری خدا دارد.
اگر من جای او بودم ،
بگرد شمع نورانی ،
دل عشاق سرگردان،
 سراپای وجود بی وفا  معشوق را پروانه میکردم.
که میدیدم مشوش عارف و آهی ز برق فتنه این علم عالم سوز دم کش.
بجز اندیشه عشق و وفا معدوم،
هر فکری در این دریای پر افسانه میکردم.

*****
عجب صبری خدا دارد.
اگر من جای او بودم ،
به عرش کبریائی ، با همه صبر خدائی ،
تا که میدیدم عزیز نا بجائی ناز ،
 برگی ناروا گردیده خواهی می فروشد.
گردش این چرخ را وارونه بی صبرانه میکردم.

*****
عجب صبری خدا دارد.
چرا من جای او باشم!؟
همین بهتر که او خود جای خود بنشیند و
تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد.
وگرنه من به جای او چه بودم.
یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل و فرزانه میکردم.

*****
عجب صبری خدا دارد.
عجب صبری خدا دارد

 

اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید..

 

 


پنج شنبه 83 آبان 21 , ساعت 2:36 عصر

با عشق چه زیباست !

 

چقدر خوب است کسی باشد تنهایی هایت را  بااو تقسیم کنی. شادی هایت را و غصه هایت را ..کسی که همیشه کنارتو است.کنار تو راه میرود. کنار تو نفس میکشد.لمس گرمای تن او . لمس گرمای دستان او ، نفسهای او را حس کردن ، طپش قلبش را شنیدن. که این ،لمس زندگی است.
همیشه کسی هست که برای خوشحال کردنش نقشه بکشی. همیشه کسی هست که یواشکی برایش شاخه ای گل روی لباسهایش بگذاری.چیزی که دوست دارد را برایش بخری.  همیشه کسی هست که روز های بارانی ، با او  زیر باران قدم بزنی .همیشه کسی هست که با هم به تماشای غروب بنشینید. دست در دست هم در جاده ای دراز تا افق با هم بروید و بگویید و بخندید ...همیشه کسی هست که روس شنهای ساحل پای برهنه راه بروید ... و با هم عظمت دریا را نظاره کنی..آتشی کنار ساحل روشن کنی و ساعت ها با او و در اغوش او به شعله ها خیره شوی..
همیشه برای هم هستید.اماده و با آغوشی باز.خداوند شما را برای هم افرید . برای شاد کردن هم و برای دلداری دادن ها. برای آرامش دادن ها ...
 چقدر خوب است که کسی باشد که تنها به خاطر وجودش ارامشی بی نظیر در دل تو خانه میکند.کسی که لبخندش  برای تو بی همتاست. کسی که تو را در مشکلات تنها نمی گذارد. کسی که، بودنش به تو انرژی مضاعف میدهد.کسی که به خاطر او مشکلات را تحمل میکنی .
.چقدر خوب است کسی باشد  که منتظر رسیدن او به خانه باشی. به استقبالش بروی.و یا به امید دیدن لبخند او که در خانه به انتظارت نشسته  ، خستگی های کاررا حس نکنی و هر طور شده خود را به خانه برسانی تا در آشیان گرمی که با هم ساخته اید دمی در آغوش هم از این دنیای پر درد دور شوید. در آغوش هم اوج بگیرید و لذت زندگی را بچشید.
چقدر زیبااست  وقتی  با تلاش خانه ای با هم می سازید. خانهای کوچک و گرم. گرم از صفاو مهربانی که در قلب شماست . از پاکی عشق شما است و و از طراوت جوانیتان.
 و چقدر خوب است که عاشق هم هستید.عاشق بودن خیلی بهتر از عاشق نبودن است. چه بسیار کسانی که در حسرت عاشق شدن هستند و ...
عشق واقعی آن قدر ها هم که فکر میکنید سخت نیست . کافی است بی ادعا باشی و بهترین ها را تنها برای او بخواهی. آن وقت او هم همه چیز را برای تو میخواهد ..دیگر چه چیز از این بهتر؟

.
برای همه شما ..برای همه دوستانم که به زودی به آشیانه های  خود می روند.از صمیم قلب کوچکم و با تمام وجودآرزوی خوشبختی میکنم.

کم کم دارم باور می کنم ، این شعر و قصه ها ، فقط شعر و قصه است .
برای رفع غصه است.

اگر هم قرار است عشقی باشه و عاشق پیشه ای پیدا بشه
به یقین رهگذر کوچهٌ شیدایی ما که نمیشه.

من تو فکرم که کجای کار من می لنگه...؟
تو میگی : ای بابا، عشق کدومه.  همه اش  یه مشت جفنگ است !

راست میگی تو ..

دل چی چیه ؟
قلوه چیه ؟
جیگر بخور ...قوت داره...!!!


پنج شنبه 83 آبان 21 , ساعت 2:23 عصر

عشق، احساس رمانتیک و زودگذر نیست، بلکه بیان عمیق ترین احترامات نسبت به طرف مقابل است


ـ آیا چیزی به عنوان عشق در اولین نگاه وجود دارد؟ و آیا شما به چنین عشقی اعتقاد دارید؟


هرگز، عشق در نگاه اول یک موضوع محال است؛ زیرا عشق چیزی بسیار عمیق تر از احساسات رومانتیک و خیالی است و چیزی ورای جذابیتهای ظاهری، هیجان یک تعقیب یا میل به ازدواج با یک فرد است. این موارد پاسخهایی است که ممکن است در اولین نگاه به ذهن برسند یا حتی ممکن است منجر به اتفاقات فوق العاده ای در زمانهای خاص شوند. اما این احساسات بسیار موقتی و زودگذرند و به این معنا نیستند که شخصی که آنها را تجربه کرده واقعاً عاشق شده باشد ما امیدواریم که همه متوجه این واقعیت باشند.


تفاوت اولیه میان هیجانات رمانتیک و عشق واقعی درنقطه تمرکز آنهاست. شیفتگی ماهیتی خودخواهانه دارد. شاید فردی بگوید من نمی توانم آنچه را برایم اتفاق می افتد باور کنم، این خیالی ترین چیزی است که تجربه می کنم، من باید عاشق شده باشم. دقت داشته باشید که او راجع به طرف مقابل صحبت نمی کند بلکه از احساسات خودش هیجان زده شده، چنین شخصی عاشق فرد دیگری نشده بلکه عاشق عشق شده است!


عشق واقعی بیان عمیق ترین احترامات نسبت به طرف مقابل است و یک آگاهی از نیازهای خود و قدرت شخصیت و همراهی و شریک شدن در علائق، آرزوها و رویاهای طرف مقابل است. به هیچوجه خودخواهانه نیست، بلکه محبت آمیز و ایثارگرایانه است و باور کنید اینها فقط افکار یک فرد نیست که در آن گیر کرده باشد.


همه ما انسان هستیم و انتظار می رود که اشتباه کنیم. اما تمام سعی خود را می کنیم که یکدیگر را بدون قید و شرط دوست بداریم، بدون اینکه انتظاری داشته باشیم یا نیازهایمان مانع ابرازاین محبت شود.


باید اول به طور کامل طرف مقابل را شناخت، سپس عمق شخصیت و ویژگیهای او را ارج نهاد. عشق نیاز به شناخت آگاهانه دارد وامکان ندارد که یک روز عصر در حال رد شدن از یک اتاق شلوغ ایجاد شود.


از طرف دیگر شما نمی توانید عاشق یک چیز ناشناخته شوید مگر اینکه زیباییها و جذابیتهای آن را درک کنید.


جمعه 83 آبان 15 , ساعت 11:56 عصر

خداوندا به دلهای شکسته

به محرومان در غربت نشسته

به آن عشقی که از نام تو خیزد

بدان خونی که در راه تو ریزد

به مسکینان از هستی رمیده

به غمگینان خواب از سر پریده

به مردانی که در سختی خموشند

برای زندگی جان می فروشند

به طفلانی که نان آور ندارند

سر حسرت به بالین میگذارند

به آن درمانده زن کز فقر جانکاه

نهد فرزند خود را بر سر راه

به آن کودک که ناکام است کامش

ز پا می افکند بوی طعامش

به آن بی کس که با جان در نبرد است

غذایش اشگ گرم و آه سرد است

به آن بی مادری کز ضعف خفته

سخن از مهر مادر ناشنفته

به آن چشمی که از غم گریه خیز است

به بیماری که با جان در ستیز است

دلم را از گناهان ایمنی بخش

به نور معرفت ها روشنی بخش

  


   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ